به ابروان مه من در خم فلک طاق است از جامی غزل 40

به ابروان مه من در خم فلک طاق است

1 به ابروان مه من در خم فلک طاق است به روی روشن خود نور چشم آفاق است

2 ز نعل توسن او شکل های محرابی به هر زمین که فتد قبله گاه عشاق است

3 ز بس کزان گهر پاک غرقه در اشکم به بحر نسبت چشم ترم نه اغراق است

4 بیان شوق چه حاجت که گریه و ناله ز دیده و دل من ترجمان اشواق است

5 به باده خرقه ازرق گروکن ای صافی که این لباس ریاپیشگان زراق است

6 به بوستان گذر افکن که عمرهاست که سرو ستاده بر قدم خدمتت به یک ساق است

7 سمند ناز برون ران که بهر کحل بصر نهاده چشم به راهت هزار مشتاق است

8 به روز دفتر جمعیت جمال تو رشک گل دو روی که بر باد داده اوراق است

9 خیال لعل تو تلخی ز عیش جامی برد بلی معالجه زهر ناب تریاق است

عکس نوشته
کامنت
comment