- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر من بیدل اگر جور و ستم فرمودی لطف بسیار نمودی و کرم فرمودی
2 تا به صاحب نظری از همه باشم افزون سرمه چشم من از خاک قدم فرمودی
3 گفت پیش رقیبان دهمت صد دشنام باز مرسوم دعاگو ز چه کم فرمودی
4 نامه شان پیش خودم خوان که ز دور آمده ام چون دویدن پسرم همچو قلم فرمودی
5 ن ت من ز سر خوان کرم غصه و غم گفته بودی که نفرمایم و هم فرمودی
6 دگر از خون دل ریش شرابم فرمای چون کباب از جگر سوختهام فرمودی
7 راندیم از در و خون شد دل مکین کمال از چه آزردن آفری حرم فرمودی