1 تا از من می جهی چو دود از آتش چون دود بر آتشم من ای دلبر کش
2 با آن رخ دلفروز و زلف سرکش خوش نیستی ای چو جهان ناخوش و خوش
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
1 ملک مسعود ابراهیم شاه است که بر شاهیش هر شاهی گواه است
2 نه چون عدلش جهان را دستگیر است نه چون قدرش فلک را پایگاه است