تا لاله ز شوخی به از مجیرالدین بیلقانی غزل 39

مجیرالدین بیلقانی

آثار مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

تا لاله ز شوخی به جهان شو در افگند

1 تا لاله ز شوخی به جهان شو در افگند از پرده بسی خسته دلان را بدر افگند

2 زلف و رخ معشوقه ما دید بعینه هر دیده که بر لاله سحرگه نظر افگند

3 هر خون که جهان خورد از آزرده دلان پار امسال زمین از جگر خویش افگند

4 خوش دل شده بود از مدد عمر که ناگه بیم اجلش خون سیه در جگر افگند

5 آن روز که بشکفت ز یاقوت سپر ساخت و آن شب که فرو ریخت ز عالم سپر افگند

6 مرغی است عجب لاله که بر شاخ زمانه شب بال بر آورد و سحرگاه پر افگند

7 با لاله همی خواست مجیر اسب طرب تاخت یک حادثه پیش آمد و صد دفع در افگند

8 سوسن به سحرگه به زبانی که ورا هست از فتح شه اندر همه عالم خبر افگند

9 شه زاده محمد پسر اعظم اتابک کاو سایه همه بر سر فتح و ظفر افگند

عکس نوشته
کامنت
comment