به عاشقان نه از امروز از جویای تبریزی غزل 363

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ است

1 به عاشقان نه از امروز بر سر جنگ است که کین ما به دلش چون شراره در سنگ است

2 فتد ز چشم تو بر حلقه های زلف شکست به سایهٔ خودش این مست بر سر جنگ است

3 نفاق و تفرقه زیر سر زبان باشد نوای بزم خموشی همه یک آهنگ است

4 همیشه جلوهٔ او در لباس بی رنگی است قبای رنگ به بالای حسن او تنگ است

5 ز اقربا چه عجب گر پی شکست تواند که بیشتر خطر آبگینه از سنگ است

6 کلید موج شرابم بگفتگو آرد مرا به بزم تو قفل زبان دل تنگ است

7 شراره ای است که از شوخی و سبک روحی گه وقار و گرانی به کوه همسنگ است

8 شمیم لخت دل از آه من جهانگیر است چو بوی گل که بساط هواش اورنگ است

9 کسی که ساخته جویا تنش به عریانی قبای چرخ به اندام همتش تنگ است

عکس نوشته
کامنت
comment