1 تا یار مرا ربوده از هستی خویش واقف نیم از بلندی و پستی خویش
2 آنگونه ز جام عشق مستم دارد کآگاه نیم ز خویش و از مستی خویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر من پاسدار آنک آن مه کند گذر
2 هردم به خویشتنگویان به زیر لب کایدون شب مرا طالع شود سحر
1 غم و شادیستکه با یکدگر آمیختهاند یا مه روزه به نوروز درآمیختهاند
2 درکفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می راست با عقد ثریا قمر آمیختهاند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **