- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به غربت یوسف من به زندان وطن مانده پسر گم کردهای در گوشه بیتالحزن مانده
2 حلالش باد با یاران غربت عشرت ار گاهی کسی آید به یاد او را که بیکس در وطن مانده
3 چه سازم گرنه از خود دور ازو قالب تهی سازم چه کار آید مرا این زندگی جان رفته تن مانده
4 نخواهم دور از آن گل زیست امروز است یا فردا که خالی آشیان عندلیبی در چمن مانده
5 بتیغ فرقتم کشت و نیامد بر سر خاکم غباری در دلش گویا از این خونین کفن مانده
6 کسی کز فرقت شیرین لبی جان داده میداند چه تلخی تا قیامت در مذاق کوهکن مانده
7 خمار حسرت آرد باده ته شیشه مستانرا برنجم دور از آن زین نیمجانی در بدن مانده
8 زبان خامه فرسود و هنوزم از غم هجران به دل صد گفتگو مشتاق و بر لب صد سخن مانده