-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به قطع هستی خود خوب دستیار خودم همیشه میل کش چشم اعتبار خودم
2 اگرچه تشنه لبم دیده بحر استغناست چو آب می روم عمر در کنار خودم
3 چنان ز خویش برون رفته ام که شد عمری نشسته ام شب و روز و در انتظار خودم
4 ز بیم آه جگرسوز خویشتن دایم چو ابر منتظر چشم اشکبار خودم
5 گرفته عقل به دست اختیار من زان ره همیشه در پی بگسستن مهار خودم
6 از آن زمان که تو را عین خویشتن دیدم دگر چو آهوی چشم بتان شکار خودم
7 ز فکر رفته سعیدا هوای سیر وطن از آن زمان که غریب دیار یار خودم