تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست از سعیدا غزل 152

تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست

1 تا با تو از آن گوشهٔ ابرو نظری هست سوز جگر و چشم تر و دردسری هست

2 تا سر ننهی بی سر و سامان ننشینی چون کشتی طوفان زده هر دم خطری هست

3 تا هست در این جسم، ز جان صورت خالی بر ناصیهٔ من ز مؤثر اثری هست

4 این هستی موهومهٔ ما شاهد بعد است پروانه کباب است که تا بال و پری هست

5 از ناوک آن سخت کمان روی نتابم چون آینه از سینه سعیدا سپری هست

عکس نوشته
کامنت
comment