1 به خدایی که ذات بیچونش از همه عیبها بریست بری
2 که مرا باز ماندن از خدمت در همه کیشها خریست خری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
2 به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم ره میخانه برگیرم در طامات بربندم
1 گر باز دگرباره ببینم مگر اورا دارم ز سر شادی بر فرق سر او را
2 با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را
1 رنگ عاشق چو زعفران باشد هرکه عاشق بود چنان باشد
2 روی فارغدلان به رنگ بود رنگ غافل چو ارغوان باشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به