- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدان خدای که بر روی رقعه عظمت کمیته بیدق حکمش هزار فرزین است
2 دو چاکرند همی صبح و شام بر در او که آن یکی گهرافشان و این گهر چین است
3 سپهر زیر کف قهرمان قدرت اوست چو حقه ای که پر از مهره های زرین است
4 دو کفه قدرتش از روز و شب پدید آورد که خط محور بر هر دو کفه شاهین است
5 که شرح شوقم نتوان به صد زبان دادن که زی جناب همایون مخلص الدین است
6 ستوده صاحب سرور محمد بن علی که زین ملت از ا و با نفاذ و تمکین است
7 سر صدور اکابر که صدر مجلس او ز بوی خلق خوشش پر گل است و نسرین است
8 در آن مکان که ز خلق خوشش سخن گویند نسیم باد تو گوئی که عنبرآگین است
9 هر آن گروه که اندر پناه صدر ویند زامن و راحتشان بستر است و بالین است
10 به عهد دولت او خوش نشین که فتنه و جور چو کبک و تیهو عدلش چو باز و شاهین است
11 فلک دهد به کف او زمام حکم جهان هنوز باش که این پایه نخستین است