1 به خدایی که عقل کلی را بر درش سر بر آستان دیدم
2 از پی وصف حضرت عزش دهن نطق بیزبان دیدم
3 که من از دوری تو دور از تو بیتکلف هلاک جان دیدم
4 بیتو تاریک شد جهان بر من که به روئیت همه جهان دیدم
1 دلا در عاشقی جانی زیانگیر وگرنه جای بازی نیست جانگیر
2 جهان عاشقی پایان ندارد اگر جانت همی باید جهانگیر
1 امید وصل تو کاری درازست امید الحق نشیبی بیفرازست
2 طمع را بر تو دندان گرچه کندست تمنا را زبان باری درازست
1 خه از کجات پرسم چونست روزگارت ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
2 در آرزوی رویت دور از سعادت تو پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت