-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان ز جمله اسرا نوبت سکینه رسید
2 ز پشت ناقه عریان فتاد روی زمین نهاد لب به گلوی بریده شه دین
3 به گریه گفت که ای جان فدای پیکر تو که کرده است جدا! ای پدر ز تن سر تو
4 امان نمیدهدم که نهم بر جراحت بدنت نه معجزری که ز سر گیرم و کنم کفنت
5 گشای چشم و نظر کن چگونه از سیلی شده است صورت طفل یتیم تو نیلی
6 خوشا به حال علیاکبر و علیاصغر که در جوار تو افتاده پیکر بیسر
7 بود سر سفر ای جان من به قربانت دمی یتیم نوازی کن از یتیمانت
8 به شام اگر نمیآیی تو ای امام ز من نما سفارش ما را به شمر ذیالجوشن
9 ایا غریب صف نینوا خداحافظ قتیل خنجر شمر دغا خداحافظ
10 بس است (صامت) از اینجا سخن مگوی دگر بگو دمی سخن از حال کودکان دگر