1 یکچند به آوازه بدم مفتونت نادیده به آواز شدم مجنونت
2 چون دیدمت آوازه و آواز چه بود از حور بهشت یافتم افزونت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا لعل تو از تنگ شکر بار نگیرد دل از غم آن لعل شکر بار نگیرد
2 در جام لبان چاشنی از قند فکندی تا لعل لبت تلخی گفتار نگیرد
1 نهادم از بن هر موی بر کشد فریاد ز دوستان که زمن شان همی نیاید یاد
2 خروش برکشم از دل چو کبک در دم باز بنالم از همه رگها چو چنگ در ره باد
1 چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار که کاروان صبا می رسد ز حد تتار
2 با باغ مژده رسانید دوش پیک سحر که می رسد دو سه اسبه سپاه فصل بهار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به