- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد ناچار ترک او دل بیاختیار داد
2 تا او قرار داد که نبود جدا ز غیر غیرت میان ما به جدائی قرار داد
3 من خود خراب از می حرمان شدم رقیب داد طرب به مجلس آن میگسار داد
4 من بار راه هجر کشیدم جهان او غیر را به بارگه وصل بار داد
5 من کلفت خمار کشیدم بناخوشی او غیر را ز وصل می خوش گوار داد
6 آن پر خلاف وعده مرا بهر قتل نیز صد انتظار داد ازین انتظار داد
7 گو محتشم به خواب عدم رو که دیگری پاس درش بدیدهٔ شب زندهدار داد