به دیبا و اطلس فریباست، زن
1
به دیبا و اطلس فریباست، زن
بود حلّهٔ تن، زره یا کفن
2
سر مرد را نیست پروای زیست
همایی به از سایهٔ تیغ نیست
3
درفش است سرو گلستان او
ز تیغ و سنان است ریحان او
4
گل سرخ او، زخم خندان بود
غبار نبرد، ابر نیسان بود
5
اگر تیغ و آتش ببارد به سر
زند خنده، چون شمع روشن گهر