تا بر اطراف سمن مشک از عمادالدین نسیمی غزل 257

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

تا بر اطراف سمن مشک ختن ریخته ای

1 تا بر اطراف سمن مشک ختن ریخته ای در گل آتش زده ای، آب سمن ریخته ای

2 چشم بد دور ز رویت که به گفتار فصیح آب لؤلؤی تر و در عدن ریخته ای

3 ورق دفتر گل را به رخ ای لاله عذار کرده ای ابتر و در صحن چمن ریخته ای

4 دست رنگین ز رقیبان بداندیش بپوش تا ندانند که خون دل من ریخته ای

5 جرعه صافی ارواح مقدس بر خاک به شراب لب یاقوت شکن ریخته ای

6 (خاک ره بر سر سرو چمن از فرط کمال به سهی سرو قد ای سیم بدن ریخته ای)

7 به لب لعل و شکر خنده مرجان خوشاب صدف چشم مرا در ز دهن ریخته ای

8 در کنار گل تر سنبل مشکین صنما الله الله که چه با وجه حسن ریخته ای

9 ای نسیمی شده ای صاف تر از باده روح به سر درد مگر دردی دن ریخته ای

عکس نوشته
کامنت
comment