- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا گدایی در میکده آیین منست رخنهها از مژه مغبچه در دین منست
2 زان دم از یاری می میزنم ای شیخ که او همدم فیضرسان دل غمگین منست
3 تا که در دیر شدم جرعه کش پیر مغان در حرم طنطنه حشمت و تمکین منست
4 آن دهم بیتو چنانست که سودی نکند گر همه جنت و حور از پی تسکین منست
5 یک دم خوش به وصال تو زدم گردش چرخ وه که صد تیغ بلا آخته در کین منست
6 تا که در میکده وصف لب لعلت کردم ورد رندان جهان نکته شیرین منست
7 زان وزین بگذر و در راه قدم زن فانی نیست آیین فنا آن منست این منست