1 که را باشد به عالم چون تو یاری بتی خوش بوی خوش رو چون نگاری
2 به میدان ملاحت دیده ی من ندیده مثل او چابک سواری
3 ز عشقت همچو چشمت ناتوانم چو زلف بی قرارت بی قراری
4 نپرسی یک دم از حالم که چونست به درد عشق ما زاری نزاری
5 تو را گر هست بر خاطر ز من بار مرا در خاطر از تو نیست باری
6 ز پای افتاده ام در ره گذارت چه باشد بر من ار آری گذاری
7 چه خوش باشد شراب وصل در جام اگر نبود ز هجرانش خماری
8 خوشا دردی که درمانش تو باشی خوش آن غم کش تو باشی غمگساری
9 بیا جانا که در عالم نیابی چو من شوریده بختی بردباری