1 تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا کی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مرا

2 سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا

3 ساقی عشق بتم در جام امید وصال می گران دادست کارد آن سبکساری مرا

4 زان بتر کز عشق هستم مست با خصمان او می‌بباید بردن او مستی به هشیاری مرا

5 زارم اندر کار او وز کار او هر ساعتی کرد باید پیش خلق انکار و بیزاری مرا

6 این شگفتی بین و این مشکل که اندر عاشقی برد باید علت لنگی و رهواری مرا