1 ایکه با عشق آشنائی از خرد بیگانه باش سوزدت گر شمع سان در سوختن مردانه باش
2 آتشی خواه از جنون و عقلرا خرمن بسوز گوشه گیر از مردمان و با پری همخانه باش
3 قبله من ابروی جانانه دیر و حرم خوهی اندر کعبه ای بت خواه در بتخانه باش
4 خضر و ابلیس اند با هم اندر این ره هوشدار چشم بگشا راه رو چاهست تو فرزانه باش
5 زینت معموره جز فرش و چراغی بیش نیست آفتاب و گنج گر خواهی برو ویرانه باش
6 دوست جویان را زخود بیرون شدن لابد بود طالب شمعی اگر بالی بزن پروانه باش
7 عشق لیلا ورز شو تیر ملامت را هدف بعد از این مجنون صفت درعاشقی افسانه باش
8 تا بکی درویش جوئی کیمیا از این و آن همچو آشفته بیا خاک در میخانه باش
9 پیر میخانه علی دارای اکسیر وجود خاک پای او ببوس و از همه بیگانه باش
دیدگاهها **