1 تا از قبول عشق، سخن بهره مند شد هر بیت ما کتابه ی طاق بلند شد
2 دستی که بود شکوه ز کوتاهی اش مرا آخر به صید چون تو غزالی کمند شد
3 از چشم زخم فقر که عمرش دراز باد کاشانه ام سیاه ز دود سپند شد
4 ابر بهار بست ز سرچشمه آب را زخمی که داشت جوی چمن، خشک بند شد
5 همچون سپند، دانه ی ما آه می کشد هرجا حدیث ابر بهاری بلند شد
6 زخمی که عمر گشت مرا صرف آن سلیم گفتم که دردمند شود، هرزه خند شد