-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به پای مردیِ عقل از رهِ شکیبایی کجا روم که محال است عقل و سودایی
2 طمع مکن که به تدبیرِ عقل دست دهد شکیب هر که برآورد سر به شیدایی
3 دلی بباید و پیشانییی که نتوان رفت طریقِ عشق به نازکدلی و رعنایی
4 هنوز عشق ندانی که چیست تا وقتی که در محافلِ مردانِ پاک بازآیی
5 به جز کمال نبینی چو چشم بربندی بهجز جمال نبینی چو چشم بگشایی
6 چو باز دیده ز هر دو جهان چو بردوزی به دوست راه بری چون به خویش بازآیی
7 نزاریا به سرِ عشق هیچ ره نبری به عقلِ مختصر آن به که درنیفزایی
8 خلافِ عشق به فرمانِ عقل دانی چیست همان حکایتِ ابلیس و خویشتن رایی