1 به خدایی که وصف بی چونش همه اسباب عقل بر هم زد
2 کاف کن در مشیتش چو بگشت صنع بیرنگ هر دو عالم زد
3 روح را قبهٔ مقدس بست طبه را خرگه مجسم زد
4 شحنهٔ امر و نهی تکلیفش خیمه بر آب و خاک آدم زد
5 که اگر بنده انوری هرگز به خلاف رضای تو دم زد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مکن ای دل که عشق کار تو نیست بار خود را ببر که بار تو نیست
2 مردی از عشق و در غم دگری گرچه این هم به اختیار تو نیست
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار
1 چون نیستی آنچنان که میباید تن در دادم چنانکه میآید
2 گفتی که از این بتر کنم خواهی الحق نه که هیچ درنمیباید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **