- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند مجال کی بود آنجا که عاشقان گذرند
2 ندیده دیدۀ کس حسن بینهایت او ز فرق تا به قدم گر چه عارفان نظرند
3 چو هست آینه روی دوست حسن صور برای عکس در آیینهها همینگرند
4 خیال بین که ز جانان وصال میجویند خبر دهید به یاران که جمله بیخبرند
5 اگر شمال و صبا را روانه گردانم به آن دیار ره دور او به سر نبرند
6 بخوان همام دو بیت از حدیث خوش نفسی که عاشقان سخنش را حیات جان شمرند
7 گروه عشق کز اثبات محو در سفرند به شهر نام و نشان میرسند میگذرند
8 چو مرغ و ماهی کاندر هوا و آب روند نشان پی نگذارند از آن که بیاثرند