-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا چند کنی خون دل صاحب نظران را بر سنگ زنی شیشه ی خونین جگران را
2 از یاری اختر مطلب کام در افلاک با سنگ در خانه مزن شیشه گران را
3 با غارت عشق تو چه از داغ دل آید از مهر سر کیسه چه غم، کیسه بران را
4 ما را غم خود نیست، ولی چند توان دید چون ریگ روان، تشنگی همسفران را
5 بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان از خویش خبردار کن این بی خبران را
6 دل را غم خود بس، که جز آسیب نبیند بر سینه زند شیشه چو سنگ دگران را
7 جز عیب سلیم اهل حسد کار ندارند نبود هنری بهتر ازین بی هنران را