1 تا چند کنی فلک به جانم بیداد از روی من خسته جگر شرمت باد
2 هرگز نروی دمی به کام دل من یکدم به غلط نگشت جانم زو شاد
1 بصرم دیده ی جهان بین است که رخش مایه ی دل و دین است
2 وصف رویش چگونه بتوان گفت هرچه گویم هزار چندین است
1 بی دولت وصال دلم چون جهان خراب ای سرو جان ز ما تو ازین بیش سر متاب
2 از ما نظر دریغ مدار این جهان پناه کس داشت نور دور ز درویش آفتاب
1 غم عشق تو مرا باز به جان آوردست خونم از دیده ی غمدیده روان آوردست
2 عمر بگذشت مرا در غم رویت به غلط نشنیدیم که نامم به زبان آوردست