خسته زخم عشقم ای ساقی از جامی غزل 945

خسته زخم عشقم ای ساقی

1 خسته زخم عشقم ای ساقی لا طبیب لها و لا راق

2 باده غم زدا فکن در جام انه رقیتی و تریاقی

3 دردنوشان چو درد من دیدند حیث اجری الدموع آماقی

4 بس که راندند خون دل ز مژه فاض اقداحهم کاحداقی

5 ای که با ابروی خمیده خویش زیر این سقف نیلگون طاقی

6 بی تو بیش از حد است جامی را محنت هجر و درد مشتاقی

7 شمه ای با تو گفتم و رفتم قس علی ما سمعته الباقی

عکس نوشته
کامنت
comment