-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ریزم ز مژه کوکب بیماهرخ شبها تاریک شبی دارم با این همه کوکبها
2 چون از دل گرم من بگذشت خدنگ تو از بوسه پیکانش شد آبلهام لبها
3 از بس که گرفتاران مردند به کوی تو بادش همه جان باشد خاکش همه قالبها
4 از تاب و تف هجران گفتم سخن وصلت بود این هذیان آری خاصیت آن تبها
5 تا دست برآوردی زان غمزه به خونریزی بر چرخ رود هر دم از دست تو یاربها
6 شد نسخ خط یاقوت اکنون همه رعنایان تعلیم خط از لعلت گیرند به مکتبها
7 جامی که پی مذهب اطراف جهان گشتی با مذهب عشق تو گشت از همه مذهبها