- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!
2 ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما
3 هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم خلل پذیر نشد ذره ای ارادت ما
4 بیا، که با تو چو آب حیات شیرینست هزار تیغ ستم گر شود حوالت ما
5 اگر سؤال کند: آفت دل و دین کیست؟ بچشم مست تو باشد همه اشارت ما
6 تویی که شاهد جانی باول و آخر همین بود نفس آخرین شهادت ما
7 چو سر حسن تو شد کشف جان قاسم گفت که: فاش شد بجهان قصه ارادت ما