هزار بار از آن از حکیم نزاری قهستانی غزل 539

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

هزار بار از آن بهتری که می گفتند

1 هزار بار از آن بهتری که می گفتند خنک وجود کسانی که با غمت جفتند

2 نه آدمی که دوابند راستی آنها که این جمال بدیدند و در نیاشفتند

3 به جای دیده ی ما بوده ای که نادیده زمین به یاد تو یاران به دیده می رفتند

4 تو بر حریر بیاسوده فارغی ز آن ها که با خیال تو تا روز بر زمین رفتند

5 نه مفلسند کسانی اگر چه بی درمند که گنج مهر تو در کنج سینه بنهفتند

6 عجیب داشتمی پیش از این که عقلم بود ز عاشقان که نصیحت نمی پذیرفتند

7 هنوز در حرم عشق پای ننهادم که شهر بند وجودم ز عقل بگرفتند

8 میان طایفه ی عشق رمزها باشد که عاقلان به سر وقت آن نمی افتند

9 نزاریا غزلی باز گوی کین همه گل برای بلبل توحید عشق بشکفتند

عکس نوشته
کامنت
comment