بار هر دم ز من خسته چرا می از کمال خجندی غزل 564

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد

1 بار هر دم ز من خسته چرا می رنجد بی گنه می کشد و باز ز ما می رنجد

2 گفتم آن غمزه چها می کند آمد در جنگ بتگریدش که ز عاشق بچها می رنجد

3 دم زدن نیست مجالم به هوا داری او که دل نازکش از باد هوا می رنجد

4 من همان به که ازین غم نکنم ناله و آه که چو برگ گل از آسیب صبا می رنجد

5 گر رقیبی بمن آرد خبرش گیرد خشم از سگی آهوی مشکین به خطا می رنجد

6 گر از آن غمزه به هر یک نرسه نیر جدا دل غمدیده جدا دیده جدا می رنجد

7 نیست عاشق به یقین آن دل به هو کمال که ز معشوق ستمگر به جفا می رنجد

عکس نوشته
کامنت
comment