1 قلتبانی هم به خواهر هم بزن نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد
2 چند گویی خواهر من پارساست گپ مزن گرد حدیث او مگرد
3 پارسا در خانهٔ تو نان تست زانکه نانت را نه زن بیند نه مرد
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم
1 ای زلف تابدار ترا صدهزار خم وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
2 خالی نگردد از غم عشق تو جان من تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم