-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طریق دلبری تو مگر پری داند که آدمی نه بدین شیوهٔ دلبری داند
2 کسی که هر بن مژگان به صد کرشمه سپرد سزد که هرسر موییش دلبری داند
3 ز جان طمع ببرد، یا به دل غمش بیند کسی که عادت آن ترک لشکری داند
4 ادب ز چشمهٔ لب تشنگی دهد آبم کدام خضر بدین چشمه رهبری داند
5 حذر از آن که بد و نیک آهوان حرم ز فربهی نگرد، یا ز لاغری داند
6 کسی که این همه حسنش دهند، بی آن نیست که شمه ای ز حساب ستمگری داند
7 ز پا در افتد و بر خاستن محال بود کسی که رهروی عشق سر سری داند
8 به زر چگونه توان لعل آفتاب خرید گرفتم آن که کسی کیمیاگری داند
9 بر آن تتبع حافظ رواست ، چون عرفی که دل بکاود و درد سخنوری داند