- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هزارافسوس از آقا علیاکبر که دست او فشاندی میوه دایم همچو شاخ نخل بارآور
2 دریغا زان سحاب فیض کز دست در افشانش بجای قطره چون ابر بهاری ریختی گوهر
3 دریغا زان سپهر جود کافشاندی به مسکینان شب و روز از دو کف مانند مهر و ماه سیم و زر
4 چو وقت آمد که گردد پرتو خورشید عمر او بطرف بام از دور سپهر و گردش اختر
5 سوی گلزار جنت طایر روحش از این گلشن پریده در سر طوبی گشود از شوق بال و پر
6 چو داخل گشت آن مجموعه اخلاق شایسته بخلد از پیروی حیدر و ذریه حیدر
7 دبیر عقل مشتاق از پی تاریخ فوت او رقم زد در بهشت عدن داخل شد علیاکبر