1 آنها که چو شانه بر سران میتازند چون شانه بدستبوس تو مینازند
2 گر خصم کند با تو چو شانه دو سری تن چون سر شانه شاخ شاخش سازند
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز