- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنان که دست رد به رخ ما نهادهاند بر ما زبان طعن و ملامت گشادهاند
2 ظاهر شود چو پرده برافتد ز روی کار کایشان نه داد مردی و انصاف دادهاند
3 عزم سفر به عالم دل کردهاند لیک در ره فتاده بلکه ز ره اوفتادهاند
4 اول چو سیل رفته خروشان و کفزنان و آخر میان راه چو ریگ ایستادهاند
5 اعیان عالمند ولی کور باطنند بر شکل آدمند ولی دیوزادهاند
6 در عرصه عمی و جهالت دو اسپهاند در شاهراه دانش و بینش پیادهاند
7 جامی ز جام حسن بتان باده خور چه باک گر منکران نه واقف ازین جام و بادهاند