آنان که دست رد به رخ ما نهاده‌اند از جامی غزل 146

آنان که دست رد به رخ ما نهاده‌اند

1 آنان که دست رد به رخ ما نهاده‌اند بر ما زبان طعن و ملامت گشاده‌اند

2 ظاهر شود چو پرده برافتد ز روی کار کایشان نه داد مردی و انصاف داده‌اند

3 عزم سفر به عالم دل کرده‌اند لیک در ره فتاده بلکه ز ره اوفتاده‌اند

4 اول چو سیل رفته خروشان و کف‌زنان و آخر میان راه چو ریگ ایستاده‌اند

5 اعیان عالمند ولی کور باطنند بر شکل آدمند ولی دیوزاده‌اند

6 در عرصه عمی و جهالت دو اسپه‌اند در شاهراه دانش و بینش پیاده‌اند

7 جامی ز جام حسن بتان باده خور چه باک گر منکران نه واقف ازین جام و باده‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment