- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنان که ز درد عشق مستند از درد خمار عقل رستند
2 در کوی قدم قدم نهادند از حادثه حدوث جستند
3 بردند زکفر ره به ایمان جانرا چو بزلف یار بستند
4 آئینه هرکمال و نقصند چون برزخ نیستند و هستند
5 درهر دو جهان بلند قدرند زان رو که بکوی دوست پستند
6 مشکل که دگر شوند هشیار چون مست ز باده الستند
7 گفتند وداع ننگ و ناموس در کوی قلندری نشستند
8 گفتند بزهد شهره در شهر باآنکه همیشه می پرستند
9 در صومعه معتکف اسیری در میکده جام می بدستند