1 آن بزرگانی که در خاک خراسان خفتهاند این در معنی که خواهم گفت ایشان سفتهاند
2 عاقلان با تجارب عالمان ذوفنون دوستی با غزنوی چون آب و روغن گفتهاند
1 دوش آنکه همه جهان ما بود آراسته میهمان ما بود
2 سوگند به جان ما همی خورد گر چند بلای جان ما بود
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت
1 دست در روزگار مینشود پای عمر استوارمینشود
2 شاهد خوب صورتست امل در دل و دیده خوار مینشود