- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن روزگار کو که مرا یار یار بود من بر کنار از غم و او در کنار بود
2 روزم به آخر آمد و روزی نزاد نیز زان گونه روزگار که آن روزگار بود
3 امروز نیست هیچ امیدم به کار خویش بدرود دی که کار من امیدوار بود
4 دایم شمار وصل همی برگرفت دل این هجر بیشمار کجا در شمار بود
5 با روی چون نگار نگارم هزار شب کارم ز خرمی و خوشی چون نگار بود
6 واکنون هزاربار شبی با دریغ و درد گویم که یارب آن چه نشاط و چه کار بود