1 این زمان در عزیز فی الحال تا زمان دگر چه باشد حال
2 حرف اول ز هر دو گیر و دو پنج ربع دیگر دهش ز روی مثال
3 تا شود نام آن مهی که ندید آسمان مثل آن بدیع جمال
4 چون خدایش بخوبیش خواند بزرگ زان بزرگی رسید او به کمال
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از گلستان رخت حسن بتان یک ورق است حالیا از ورق عشق تو اینم سبق است
2 حسن گل کم شد و مشتاقی بلبل هم کاست عشق من برنوجوحسنت به همان یک نسق است
1 دلم رفته و گم شد در آن کو مرا توان یافت گر اوست دلجو مرا
2 صبا آمد و رفت عقلم به باد ز زلف که آورد این بو مرا
1 دل زان نست و دیده بدینم نزاع نیست اینست که آن دو پیش تو چندان متاع نیست
2 کی بابم از دهان تو ز آن لب نشان که هیچ بر سر غیب جان مرا اطلاع نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به