1 این زمان در عزیز فی الحال تا زمان دگر چه باشد حال
2 حرف اول ز هر دو گیر و دو پنج ربع دیگر دهش ز روی مثال
3 تا شود نام آن مهی که ندید آسمان مثل آن بدیع جمال
4 چون خدایش بخوبیش خواند بزرگ زان بزرگی رسید او به کمال
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دل بردی و دین رواست اینها ای جان جهان چهاست اینها
2 بندم ز غمت جدا شد از بند از جور و ستم جداست اینها
1 کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را بهر شکار بلبلان بر گل نهادی دام را
2 پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را
1 ای روشنی از روی تو چشم نگران را این روشنی چشم مبادا دگران را
2 یا حسن تو و ناز تو سوزی و نیازی جان نگران را دل صاحب نظران را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به