این خراب آباد دل معمور از جهان ملک خاتون غزل 1161

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

این خراب آباد دل معمور کن

1 این خراب آباد دل معمور کن ماتم هجران به وصلت سور کن

2 جرعه ای لعلش بنوش و مست شو همچو نرگس چشم خود مخمور کن

3 پشت کن بر گفت و گوی مدعی روی بر روی بت منظور کن

4 صورت اخلاص من پوشیده نیست چشم بد یارب ز حسنش دور کن

5 همچو لاله دل بسوز و روی دل چون گل زرد از غمش رنجور کن

6 ای عزیز من که گفتت بنده را دایماً از وصل خود مهجور کن

7 گر به دارت می زند زان دم مزن چشم دل بر حالت منصور کن

عکس نوشته
کامنت
comment