1 این دشت که دل چسبی هر خار به دل شد فیض رسان چو سیر گلزار به دل
2 شد گرمی و سردی هوایش همه را چون لطف و عتاب یار هموار به دل
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گشت از اندیشهٔ آن ترک ستم مشرب ما همچو تبخال گره بر لب ما مطلب ما
2 سوز عشق از سر ما تا دم آخر نرود استخوانی شده چون شمع ز داغت تب ما
1 سینهٔ صد چاک مانند قفس داریم ما نالهٔ پهلو شکافی چون جرس داریم ما
2 رازدار عشق را نبود مجال دم زدن بخیه بر زخم دل از تار نفس داریم ما
1 الهی ره نما سوی خود این مدهوش غافل را ز دردت جامه زیب داغ چون طاووس کن دل را
2 برد بیطاقتی از عالم هستی برون دل را تپیدن بال پرواز است مرغ نیم بسمل را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **