1 این باخته نقشان که درین خانهٔ تنگند چون مهره شطرنج به همسایه، به جنگند
2 برداشت صبا طرف نقاب تو، همانا پیداست که گل های چمن باخته رنگند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مژده یاران که ازین منزل ویران رفتم رستم از جسم گران، از پی جانان رفتم
2 ای هزاران هوادار نفیری بزنید جستم از قید قفس، سوی گلستان رفتم
1 نبندی دل ای بخرد هوشیار به جادوی نیرنگی روزگار
2 فریبنده دیوی ست زرّین پرند سیه دل نگاریست سیمین عذار
1 ای پرتو جمال تو را مظهر آفتاب آیینه دار حسن تو نیک اختر آفتاب
2 اوّل جبین ز خاک رهت غازه می کند چون صبح سر برآورد از خاور آفتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به