-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی کسی ندید و نشان کس نمیدهد جائی
2 چنین شکوفه نخندد به هیچ بستانی چنین بهار نیاید به هیچ صحرائی
3 ز شست زلف تو هر حلقهای و آشوبی ز چشم مست تو هر گوشهای و غوغائی
4 کجا ز حال پریشان ما خبر دارد کسی که با سر زلفش نپخت سودائی
5 ز شوق پرتو رویت که شمع انجمن است مرا ز غیر چو پروانه نیست پروائی
6 خیال وصل تمنی کنم همی در خواب چه دلپذیر خیالی چه خوش تمنائی
7 خرد به ترک توام رای زد ولیک عبید خلاف پیش تو مردن نمیزند رائی