- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این منم کاینسان خجل از خاک توس میبرندم! این دریغ وای فسوس
2 بیخود و درمانده و سر گشته ام خشک لب از طرف جوبر گشته ام
3 هر کسی کز طرف جو کامی گرفت بر مراد کام خود جامی گرفت
4 در خور جامی نیامد کام من لایق سنگی نشد هم جام من
5 شرح اوصاف گلم رهزن شده لیک بسته چشم و در گلشن شده
6 بازگشته از گلستان خوار و زار خود چه یا بد کور از گل غیر خار
7 گشته یوسف را خریدار از کلاف رانده با رخش اسب چو بین در مصاف
8 کیستم من رهروی بی راحله کیستم من واپسی از قافله
9 بنده ای در کار خود درمانده ای از در صاحب بخواری رانده ای
10 بنده ی بیشرم و گستاخ و جسور با که آوخ با خداوندی غیور
11 مستمندی خسته مسکینی غریب از صلای عام سلطان بی نصیب