-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این همایون خانه کامد خانه چشم جهان روشنایی باد ازو چشم جهان را جاودان
2 خانه چشمش چرا گویم چو روشن دیده ام در سیاهی نور آن پنهان و نور این عیان
3 سبز پوشان صف زده از دور گرد او مگر بیت معمور است کامد بر زمین از آسمان
4 در صفا چون خانه کعبه است لیک افتاده است زمزم آنجا بر کران از خانه اینجا در میان
5 از در تحسین بود نجار کز درهای او بر رخ نظارگی بگشاده ابواب جنان
6 در نیابد خورده کاری های نقشش عقل پیر بی فرنگی چشم ها از شیشه های تابه دان
7 بر لب حوض ز مرمر بسته اش بنشین دمی تا بلور حل در آب منعقد بینی روان
8 می جهد رقصان به بالا آب از فواره اش در هوای بزم شاه کام بخش کامران
9 شاه ابوالغازی معز ملک و دین سلطان حسین آفتاب عدل و احسان سایه امن و امان
10 آن که گر سازد به قدر حشمت خود منزلی تنگ آید زان عمارت عرصه کون و مکان
11 تا بود از گردش پرگار نقش آرای صنع شمسه این لاجوردی سقف شمس خاوران
12 از زمین بوس سرافرازان زرین تاج باد این سعادت خانه را پر زیب و زیور آستان