1 این غصه و غم از پی چندین طرب است ور هست غمی باز نشاط از عقب است
2 صبح از اثر شام و بهار از پی دی بیند کس و پس غمین نشیند عجب است
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
1 صبح است و گشادند در دیر مغان را پیمانه نهادند بکف مغبچگان را
2 ساقی بده آن رطل گران تا برخ بخت ریزیم وزسر بازنهد خواب گران را