1 این کاسه که من بی تو به لب می آرم نی از پی شادی و طرب می آرم
2 چشم سیه تو روز من کرد سیاه روز سیه خویش به شب می آرم
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن
2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان