مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

این نعمت و این رتبت از مسعود سعد سلمان قصیده 225

قصیده 225 ام از 1098 قصاید

این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41

1 این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان فرخنده کند ایزد بر خسرو ایران

2 محمود براهیم شهنشاه جهانگیر آن داده یزدان و دل دیده شاهان

3 رادی که چو او ابر نبارد که مجلس گردی که چو او شیر نباشد گه میدان

4 شیریست که تیغست و را ناخن و چنگال ابریست که زرست ورا قطره باران

5 ای آنکه بر گرز تو مغفر نه چو مغفر ای آنکه بر تیغ تو خفتان نه چو خفتان

6 تو سیفی و از تست نگه داشتن دولت بر ملک نباشد به جز از سیف نگهبان

7 در بزم تو را معجزه عیسی مریم در رزم تو را معجزه موسی عمران

8 گفت تو ولی را به گه جود حیاتست تیغ تو عدو را به گه کوشش ثعبان

9 شاها تو سلیمانی و در دولت و ملکت هر مرکب شبدیز تو چون تخت سلیمان

10 فرمان تو بر خلق روانست همیشه بر خلق جهان جمله روان بادت فرمان

11 او چوب روان داشت تو را کوه روانست او تخت یکی داشت تو را باره فراوان

12 افعال تو نیکوست به هر حال چو دولت خلق تو ستوده ست به هر جای چو ایمان

13 هر دل که شود خسته تیر غم و اندوه جز رای تو او را نکند دارو و درمان

14 هر جای که نام تو رسد در همه گیتی گر چند، خرابست شود یکسره عمران

15 هرگز نرسد فتنه بر آن بقعت شاهی آباد بر آنجای که از روضه رضوان

16 تعویذ کند گیتی هر نامه که آن را محمود براهیم بود بر سر عنوان

17 موجود شد و بهری از آن آمد باقی وانگاه مرکب شد ازو این چار ارکان

18 چون جنبش و آرامش تو کینه و مهرست هر چار پدیدار شد از قدرت یزدان

19 این خاک گران آمد و آن باد سبک شد این آب روان آمد و آن آتش سوزان

20 فانی شود از قهر تو و کین توزین روی از آب همه ساله شود فانی و ویران

21 آرام تو برباید بر جنبش تو زین از باد همی خاک شود عاجز و پژمان

22 زیرا که گه رزم بجنبی سوی حمله جنبان شود از مرکز تا تارک کیوان

23 آن چار دگرسان نشود آری هرگز این چار طبایع نشود هیچ دگرسان

24 این بنده چو در مجلس مدح تو سرایم گر سحر شود بر شعرا گردد تاوان

25 هر بیت که چون تیر به اندام زمن رفت در وقت زند بر دل بدخواه تو پیکان

26 سحرست خداوندا در مدح تو شعرم زیرا که همی عالم ازو گردد حیران

27 با این همه عاجز شدم از مدح تو شعرم زیرا که همی عالم ازو گردد حیران

28 دانم که چو من عاجزم از مدحت تو کس مدح تو نگوید به سزا در همه گیهان

29 ای خلعت فرخنده تو را وصف چه گویم کت گشت فزون مرتبت از خسرو ایران

30 افزون نشود جاه تو گر مدح تو گویند ور مدح نگویندت نقصان نشود زان

31 ای شاه تو خورشیدی و خورشید چنانست نز مدح زیادت شود و نز ذم نقصان

32 آراسته گشتی بتن شاهی کو را ناورد و نیارد به جهان همتا دوران

33 ای شاه همه شاهان زیبنده شاهی زیبد که نیندیشی از گنبد گردان

34 تو خسرو کیهانی وز شادی تو خلق شادند تو زینی که همی باشی شادان

35 دانی که خداوند جهان سلطان از تو شادست و تویی معجزه او را برهان

36 یک ذره تهی نیست ز مهر تو تن او جانست ورا مهر تو شایسته دو چندان

37 آن کن که بود در همه سال سوی تو خلعت پس یکدیگر چون قطره باران

38 خرم شدی و تازه ازین خلعت عالی خرم شود از ابر بلی دایم بستان

39 تا از فلک گردان خورشید بتابد وافزون شود از تابش او گوهر درکان

40 بادی تو چو خورشید وز تو نیز خزاین راننده کان گشته پر از گوهر الوان

41 فرمانت روا باد ابر عالم و بر تو میمون و همایون باد این خلعت سلطان

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان

شاعر شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان چه کسی است ؟

شاعر شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان چیست ؟

قالب شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان قصیده است

سبک شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان چیست ؟

سبک شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر این نعمت و این رتبت و این خلعت سلطان چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

این نعمت و این رتبت از مسعود سعد سلمان قصیده 225

قصیده 225 ام از 1098 قصاید
بنر